تراژدین اجباری
نویسنده:
آنتوان چخوف
مترجم:
نازنین قازیاری
امتیاز دهید
صحنه:
نمایش در شهر سن پترزبورگ در آپارتمان موراشکین اتفاق می افتد. اتاق مطالعه موراشکین، با مبلمانی راحت.
شخصیت ها:
ایوان ایوانوویچ تولکاچف (مردی عیال وار)
الكسى الكسى یویچ موراشکین (دوست ش)
موراشکین پشت میز مطالعه نشسته است، تولکاچف وارد می شود. چراغی با حبابی کروی شکل، دوچرخه ای بچه گانه، سه جعبه مخصوص کلاه، یک بسته بزرگ لباس، یک سبد پر آبجو و تعداد زیادی بسته های کوچک، همراه دارد. حیرت زده به دور و بر اتاق نظری می اندازد و از خستگی، روی مبل می افتد.
- موراشکین: هاه، ایوان ایوانوویچ ،عزیز چطوری؟ از دیدنت خوشحالم، از این طرفا؟
[تولکاچف در حالی که به سختی نفس می کشد]
تولکاچف: دوست عزیز - لطفی در حق من بكن - در حق من رفاقت کن و اون تپانچه تو ... تا فردا ... بهم قرض بده.
موراشکین تپانچه برا چی می خوای؟...
بیشتر
نمایش در شهر سن پترزبورگ در آپارتمان موراشکین اتفاق می افتد. اتاق مطالعه موراشکین، با مبلمانی راحت.
شخصیت ها:
ایوان ایوانوویچ تولکاچف (مردی عیال وار)
الكسى الكسى یویچ موراشکین (دوست ش)
موراشکین پشت میز مطالعه نشسته است، تولکاچف وارد می شود. چراغی با حبابی کروی شکل، دوچرخه ای بچه گانه، سه جعبه مخصوص کلاه، یک بسته بزرگ لباس، یک سبد پر آبجو و تعداد زیادی بسته های کوچک، همراه دارد. حیرت زده به دور و بر اتاق نظری می اندازد و از خستگی، روی مبل می افتد.
- موراشکین: هاه، ایوان ایوانوویچ ،عزیز چطوری؟ از دیدنت خوشحالم، از این طرفا؟
[تولکاچف در حالی که به سختی نفس می کشد]
تولکاچف: دوست عزیز - لطفی در حق من بكن - در حق من رفاقت کن و اون تپانچه تو ... تا فردا ... بهم قرض بده.
موراشکین تپانچه برا چی می خوای؟...
آپلود شده توسط:
asap_panahi
1402/07/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تراژدین اجباری